هوالجمیل
تقدیم به شهید مظلوم امت، آیتالله نمر باقر النمر
شهید تقریب و اتحاد
ای آنکه نور عشق در اعماق ظلمتی
خورشید تابناک سپهر حقیقتی
بودی شهید زنده ولی زندهتر شدی
اینک چو خون تازه به رگهای امتی
زیبنده است رخت شهادت به قامتت
بهتر، از این مقام، نداری تو اُجرتی
مانند رعد، خطبه غرّای تو هنوز
افکنده است در دل هر خصم، وحشتی
با حمله بر تکاثر و تبعیض و انحراف
بوذر صفت، منادی حق و عدالتی
پنهان نمود قبر تو را دشمنت، ولی
پیدا، درون سینه سرخ ولایتی
بتخانه حجاز پر از لات تازه است
صهیون زده است بر سر بتخانه، رأیتی
رگبار نطق و منطق تو ای خلیل عشق
در هم شکسته فخر بت دیو سیرتی
هر جا به پاست شعله غم بین مسلمین
دارد ز این وحوش سعودی، حکایتی
آل سعود موزه جهل و جنایت است
هر دم ز حقّ و خلق بر این فرقه، لعنتی
خاموش اگرچه نور تو شد در سیاهچال
فریاد جاودانه حق، تا قیامتی
خون تو گشت مظهر تقریب و اتحاد
هم اسوه تشیع و هم اهل سنتی
آل سعود تیشه به بنیان خویش زد
آنسان که زد یزید به خود تیغ نخوتی
دست خداست منتقم خون هر شهید
بر محو آل ظلم، تو پیک بشارتی
والسلام - محمد حسین صادقی (غلام) – زرقان فارس - 14/10/1394
هوالجمیل
در سوک صلح جهانی
رُبع مسکون، روی آسایش نخواهد دید
لحظهای بی جنگ و رزمایش نخواهد دید
در زمین هر ساله بذر جنگ میکارند
این زمین، یکسال هم آیش نخواهد دید
این جهان ، روز شبی بی جنگ و خونریزی
سر نکرد و صلح در زایش نخواهد دید
نیست تاریخ خلایق، افتخار آمیز
روح ، در آن غیر فرسایش نخواهد دید
جز به تاراج و هجوم و قتل و ویرانی
چهر? تاریخ ، آرایش نخواهد دید
صلح هرگز بر جهان حاکم نخواهد شد
چون برای خویش گنجایش نخواهد دید
چون بشر دنبال پالایش نمیگردد
در تمدن ، غیر آلایش نخواهد دید
روز و شب این دفتر ننگین پر تیراژ
میشود تکثیر و ویرایش نخواهد دید
چون گذشته، گوش این دنیای پر فرمان
عشق را در حال فرمایش نخواهد دید
سخت دلتنگم ولیکن نیستم نومید
هر که شد نومید، بخشایش نخواهد دید
تا نتابد پرتو موعود بر عالم
جنگل ما روی آسایش نخواهد دید
والسلام - ارادتمند و ملتمس دعا
محمد حسین صادقی
25/2/88
هوالجمیل
برجام عشق
آه ای زیبای من ، ای عشق پاکِ از غزل سرشار
خیمه برپا کن در این دنیای از جنگ و جدل سرشار
ای عدالت پیش? یکرنگ ، ای انگیز? خلقت
ای تمام زندگی در این حیات از اجل سرشار
بوسه باران کن ز کندوی لبت دنیای وحشی را
تا جهان گردد پر از گلبوسههای از عسل سرشار
خستهام از این بهشتِ پر نقاب دوزخی طینت
میستایم دوزخ رندانِ مستِ از هُبل سرشار
جرعهای آتش ز روی بی نقابان بر دلم افشان
سوختم در این نقابستان نحس از بدل سرشار
ماندهام زخمی میان دوستان از ریا لبریز
کاش بودم من اسیر دشمنان از دغل سرشار
ای حماسی اشتباه جاودان ، ای عشق ممنوعه
پرپرم کن تا ابد در لحظههای از ازل سرشار
با خیال وصل تو ، ای عشق، ای زیباترین معراج
میشوم هر شب رها در کهکشانی از زحل سرشار
قفل وا کن نازنین تا در ضریح گرم آغوشت
کامران گردد دلم با آرزوئی از بغل سرشار
کن وِتو برجامهای سازمان از ملل خالی
جلوه کن بر جام سرمستانِ از عشق ملل سرشار
جمع کن در خیم? موعود ادیان، قلب عالم را
تا شود حاجتروا روح جهان از امل سرشار
جرم من آئینه دزدی بوده از آغوش زندانبان
کیفرم وصل است با این جرم از خیرالعمل سرشار
والسلام
محمد حسین صادقی
زرقان فارس – بازنویس 19/8/94