هوالجمیل
ایکاش گزیدگان مردم
بودند به حق، زبان مردم
دیدند هجوم فقر و تبعیض
بستند زبان ز نقد و تعریض
دیدند حقوق دایناسورها
هم، ریشهدوانی تومورها
بستند ولی دهان ز فریاد
بر اینهمه اختلاس و بیداد
بودند مدافعان برجام
گشتند ، ولیک، زار و ناکام
از جنس مقدسات و تنزیه
بر ، جام زدند رنگ توجیه
آخر، به جفا شکست، پیمان
آن دشمن کینهتوز ایران
بشکسته کنون کلید تدبیر
شده دولت نا امید ، تحقیر
برخی ز گزیدگان مردم
هستند مدافعان مردم
بستند ولی زبان ز پرسش
اصلاحگران این نمایش
والسلام
هوالباقی
امروز صبح مطلع شدیم که مرحوم حاج حسین مقدم پدر شهیدان علی اکبر و عبدالله مقدم پس از نماز صبح به دیدار حق شتافت.
و مراسم تشییع و دفن آن اسوه صبر و مقاومت و خدمتگزاری فردا صبح (چهارشنبه سوم آذر ماه 95 ) از روبروی مسجد جامع زرقان انجام خواهد شد.
روحشان شاد و یادشان گرامی
هوالجمیل
جهان هرچه پیرتر میشود انسانهای جدید به دنبال نشانههای باستانی بودن خود در آن میگردند و همه معمولاً در پی کشف گنج و عتیقه و ابنیه تاریخی و سفال و جواهرات و سنگ نبشتهها و الواح گلی و استخوانهای پوسیده و فسیلها و مومیائیها برای اثبات تاریخی بودن خود هستند اما برای ادیبان و شاعران و زبان شناسان، کلمات گنجهای واقعیاند. مهمترین اثر باستانی کشور عزیز ما، خود کلمه ایران است که تمام گنجهای پنهان و پیدا را در خود دارد. برای پیبردن به قدمت و عظمت فارس نیز نیازی به حفاری و جستجو نیست، چون خود کلمه فارس به اندازه همه تاریخ ما قدمت و ارزش دارد و زرقان ما، که هنوز همان معدن زر است نیز یکی از همین واژههای گرامی و گرانبهاست چون کلم? زرغون با همین تلفظ در فارسی باستان به معنای مکان سرسبز و خُرم بوده است، پس به راستی آیا برای اثبات باستانی بودن زرقان همین نام سترگ و زیبا کافی نیست؟ آری، کلمات اصیلترین و با ارزشترین مواریث فرهنگی بشریت به حساب میآیند ولی ما معمولاً برای آنها ارزشی قائل نیستیم و از کنار این گنجهای بزرگ به سادگی عبور میکنیم.
هر کلمه دریچهای است که به سمت یک دنیای ناشناخته باز میشود و سرنخی است که ما را به بسیاری از اسرار تاریخی و فرهنگی رهنمون میسازد. هر کدام از این کلمات قسمتی از هویت تاریخی ما را تشکیل میدهند و مجموعه آنها گنجینهای از زوایای پنهان زندگی ماست. هیچکدام از این کلمات مثل سنگ از کوه نیامدهاند. بلکه از اعماق قلب پیشینیان ما سرچشمه گرفته و به سوی ما جاری شدهاند و لذا ما اینک در دریای خاطرات و فرهنگ و خواستهها و آمال و آرمانهای آنها شناوریم.
یکی از این کلمههای با ارزش که در فرهنگ ما زیاد کاربرد دارد کلمه جُلهگون است (با های غیر ملفوظ و صدای فتح? کشیده به جای حرف هـ). کلمه جُلهگون برای ما یک کلمه عادی است چون روزانه بارها آن را میشنویم و بکار میبریم ولی برای کسانی که از شهرهای دیگر به زرقان میآیند و این کلمه را میشنوند بسی رازناک است. این کلمه هم از همان کلماتی است که به اندازه یک شهر باستانی که تازه توسط باستان شناسان کشف شده ارزش و معنا دارد. بیایید خودمان را جای دیگران قرار دهیم و فکر کنیم که این کلمه را برای اولین بار میشنویم و در پی یافتن معنای آن هستیم. قبل از بررسی این کلمه چند تذکر کوتاه مورد نیاز است:
اول اینکه: روش نامگذاری شهرها و روستاها و محلات در قدیم به این صورت نبوده که یک شورای نامگذاری ملی یا دولتی تصمیم بگیرد و از طریق رسانههای گروهی و ادارات و ارگانها آن نام را تبلیغ کند. نامهای کهن بصورت هماهنگ از دل مردم میجوشیدهاند و بدون نیاز به پشتوانهای دولتی بر سر زبانها جاری میگشتهاند البته در مواردی هم نامگذاری توسط حکومتها صورت میگرفته ولی کاربرد آن هیچ ضمانت اجرائی نداشته بجز با مقبولیت عامه.
دوم اینکه: بسیاری از نامهای قدیم با پسوند «آباد» شکل میگرفتهاند مثل حسنآباد، حسینآباد، علیآباد و غیره ولی بعضی از نامها مثل زرقان و جُلهگون ریشه در عوامل دیگری داشتهاند که حتی سبک و سیاق آنها با نام شهرها و محلههای دیگر تفاوت دارد.
سوم اینکه: نامهای شهرها و محلات، تابع زبان و روح و فرهنگ مردم بودهاند و اگرچه معمولاً در دوره بعضی از حکومتها تغییر کردهاند ولی مردم آن نامها را به همان صورت قدیمی به کار میبردهاند و توجهی به دستورات حکومتها نداشتهاند. نام جُلهگون نیز در دوران ما اگرچه به نام زیبای امام سجاد(ع) تغییر کرد و مردم این محل و محلات دیگر ارادت عاطفی نسبت به آن حضرت دارند ولی هنوز کلمه جُلهگون را در محاورات عادی خود به کار میبرند، بر همین اساس ممکن است که این نام در قرنهای قبل نیز دچار همین دگرگونی شده ولی مردم آن را به فراموشی نسپردهاند.
چهارم اینکه: یکی از مباحث مهم در زبان شناسی، علت پیدایش و وجه تسمیه و ریشهیابی کلمات است که البته نیاز به دانش خاصی دارد ولی متخصصین نیز از آراء و نظرات مردم برای اثبات فرضیات خود کمک میگیرند. در باستانشناسی نیز این مبحث بسیار مهم و تعیین کننده است و نقش به سزایی در تئوریها و نظریهپردازیها دارد و کلمه جُلهگون هم از لحاظ زبانشناسی و هم از لحاظ باستانشناسی قابل اهمیت و تأمل و تحقیق است.
پنجم اینکه: شکل مصطلح و رایج کلمات نیز در تمام زبانها به مرور زمان تغییر کرده و دستخوش تحول شده و به سمت سادهترین روش بیان سوق پیدا کردهاند. کلمه جُلهگون نیز ممکن است در آغاز شکل و گویشی دیگر داشته ولی در طول تاریخ به این روش امروزی که سادهترین روش بیان آن است تبدیل شده است.
ششم اینکه: بعضی از نامها در چندین جای کشور نیز مورد استفاده بودند کما اینکه کلمه زرقان در سه مورد دیگر نیز بکار رفته است و الان چهار زرقان در ایران باستانی داریم ولی کلمه جُلهگون را ما حداقل در شهرهای استان فارس و شهرهای اطراف ندیده و نشنیدهایم و شاید اصلاً این کلمه در هیچ جای دیگری وجود نداشته باشد که اگر داشت حداقل در فرهنگ مرحوم دهخدا نامی از این کلمه (بعنوان نام شهرها یا محلات) برده میشد. پس این کلمه واقعاً یک گنج باستانی و یک عتیقه بسیار با ارزش است.
اگرچه بنده سالها با این کلمه که یکی از کلمات پُر بَسامد در فرهنگ مردم زرقان بشمار میرود زیستهام و عمری محو معنای آن بودهام ولی فعلاً از زاویهای دیگر به آن مینگرم و فرض میکنم که برای اولین بار این کلمه را شنیدهام و آن را برای تجزیه و تحلیل به یک زبانشناس دادهام تا بررسی و تحقیق و تشریح کند.
در وحله اول: فقط تلفظ صحیح این کلمه را به او میگوییم و او نمیداند که این کلمه چه کاربردی دارد، آیا اسم یک لباس است یا اسم یک بازی محلی یا نام یک محل و یک شهر یا صفتی است برای بیان حالات افراد و یا نام یک برنامه آیینی یا یک کلمه تخصصی برای امری خاص است. اولین کاری که یک زبانشناس با این کلم? مبهم انجام میدهد تجزیه و تحلیل آن است. به این طریق که ممکن است کلم? جُلهگون ترکیب دو کلمه «جُلهـ » و «گون» باشد. در نگاه اول معلوم نیست که جُلهـ به چه معناست ولی پسوند گون پسوند شباهت است مثل گلگون که به معنای چیزی است که مثل گل باشد ولی جُلهگون نمیتواند معنای چیزی باشد که مثل «جُلَهـ » است چون این کلمه به همین صورت در فرهنگ و ادبیات فارسی وجود ندارد و ممکن است مخفف کلمات دیگر باشد. پس پسوند «گون» میتواند فرم محلی پسوند «گان» نیز باشد مثل گلپایگان که در گویش محلی گلپایگون گفته میشود. اگر چنین باشد به کلمه جلهگان میرسیم ولی باز کلمه جلهـ برای ما ناشناخته است لذا باید به بررسی ریشههای احتمالی این کلمه پرداخت، آیا جل معرب کلم? گل نیست؟ بر فرض که باشد ما در محیط عربی زندگی نکردهایم که این کلمه معنی گلگون بدهد و اگر قرار باشد گاف تبدیل به ج شده باشد باید گاف اول گون نیز به ج تبدیل شده باشد و کلمه جلهجون به دست آمده باشد.
آیا «جُلهـ» مخفف «جلو» و «جلوه» نبوده؟ یعنی آیا جُلهگون در آغاز جِلوگان یا جلوهگان نبوده است؟ کلم? «جلو» قید مکان است و پسوند شباهت که مخصوص اسم و صفت است به انتهای قیدها نمیچسبد و در هیچجای فرهنگ فارسی تاکنون به کلمات جلوگان و عقبگان و وسطگان و غیره برخورد نکردهایم که این نمونه هم قابل توجیه باشد. ممکن است جُلهگون مخفف کلمه جلوگاه به معنی «محل? جلو» باشد که منطقیتر به نظر میرسد چون این محل در سمت ورودی و جلو زرقان قرار گرفته است.
کلمه جلوهگان به معنای محل تجلی جلوهها و زیبائیها نیز قابل تأمل است، این کلمه ادبی اگرچه تا اندازهای شبیه به کلمات جلوهزار و جلوهگاه است ولی وقتی قابل قبول است که بیانگر و تصویرگر محلی با یک یا چند جلو? ناب و خارقالعاده باشد و بعید به نظر میرسد که به یک محیط عادی اطلاق شده باشد.
احتمال دیگر این است که این کلمه ترکیبی از جُل و گان باشد. یعنی تعدادی کارگاه جلسازی در آن محل بوده است. جلسازی در قدیم مثل شغل تزئینات اتومبیل در امروزه به شمار میرفته و اکثر مردم نیاز فراوان به محصولات این شغل داشتهاند ولی بر فرض که این احتمال قریب به یقین باشد چرا پسوند «گان» به آن اضافه شده است و چرا بصورت «جلسازها» شهرت نیافته است. در حالیکه در همین محل، محل کوچکتری به نام بُلیوبافی یا همان بوریابافی وجود داشته که دقیقاً در محل فعلی اداره پست استقرار داشته است، ضمناً همین نقطه نام دیگری هم داشته بنام «دَمِ چَپَرخونه» که چاپارخانه سوارها و کاروانها بوده است.
احتمال آخر که شاید به رأی درست نزدیکتر باشد این است که نام این محله «جولاهگان» بوده است. یعنی محل بافندهها.جولاه یعنی بافنده و نساج که با کلمات جولا و جولاهه، جولاهان، جولاهک، جوله، جولهه، جولاهگی و جولاهگان همخانواده هستند و هر کدام به نوعی اشاره به شغل و محصول بافندگی و بافندگان دارد. فعل بافتن را میتوانیم برای کلمه بوریا هم بکار ببریم ولی جولاهه به بافند? بوریا اطلاق نمیشده بلکه به کسی اطلاق میشده که انواع پارچههای لباسی را میبافته است، ولی چرا نام نساجان و پارچهبافان و نساجی و پارچهبافی روی این محل گذاشته نشده است؟ برای بررسی بیشتر باید به تاریخ کلمات مراجعه کنیم. کلمات نساج و بوریا و حصیر فارسی نیستند ولی کلم? بافنده فارسی است و در طول تمام تاریخ و فرهنگ مکتوب ایران حضور داشته است اما کلمه جولاهگان باید قدیمیتر از بافندگان باشد. چون کلم? جولاهگان یکی از کلمات منسوخ است و در تاریخ ادبیات ایران به ندرت تکرار شده است و بر فرض که این نظریه را بپذیریم باید آن را منسوب به تاریخی قبل از اسلام بدانیم. مربوط به زمانی که قشرها و اصناف مردم بر اساس شغلشان رتبه اداری و اجتماعی داشتند. مثل: لشکریان، کارگران، منشیان، کشاورزان، صاحب منصبان و دهها نام اجتماعی دیگر که به طبقه خاصی از مردم اطلاق میشده و این نامها معمولاً توسط حکومتها انتخاب میشدهاند.
نظر نهائی: با توجه به اینکه شهر زرقان با نام باستانی رکان یکی از پایگاههای دولت هخامنشیان بوده و نام آن بارها در گلنوشتههای تختجمشید آمده است، شاید شهر یا محل جولاهگان هم یکی از پایگاههای بافندگی برای دربارهای پادشاهان هخامنشی و بعد از آنها بوده است که زیر نظر دولتهای وقت اداره میشده و فقط برای لشکریان و مأمورین حکومتها که لباس متحدالشکل داشتهاند پارچه و منسوجات تولید میکردهاند و نام «جولاهگان» که بعدها تبدیل به جُلهگون شده است نامی بوده که توسط دربارها به این محل اطلاق شده است و از آنجا که در منطق? شمال فارس و این شهر تولید پنبه و کتان و کرم ابریشم رواج داشته محل مناسبی برای تولید پارچه بوده است.
بدیهی است که محصولات صنف جولاهان، بیشتر مورد استفاده عموم مردم و رعایای دربار بوده و لباس خود درباریان توسط حریربافان و زری بافان و اطلسبافان تولید میشده و شاید در شهر و یا محل? جولاهگان زرقان هم چنان کارگاههائی برای تولید لباس درباریان وجود داشته است.
فرضیه دیگر نیز این است که شهر زرگون و محل جولاهگان نزدیک هم قرار نداشتهاند و زرگون قدیم در محلی بوده که امروزه آن را «چهاب آسیو» چاه آب آسیاب مینامند و هنوز باقیمانده آسیاب قدیمی در آن وجود دارد و محل جولاهگان نیز دقیقاً در همین مکانی که امروزه آن را محله امام سجاد(ع) مینامیم قرار داشته است. قبرستان سیدنسیمی نیز محل دفن اموات هر دو شهر و محله بوده است. کلمه جولاهگان که شاید شکل باستانی کلمه جُلهگون است باید مربوط به دورانی باشد که حکومتهای مرکزی (مثل هخامنشیان) یا حکومتهای محلی در فارس مستقر بودهاند و مسیر بین شیراز و تخت جمشید که زرقان در وسط آن قرار گرفته، محل عبور و مرور کاروانها و پیکهای دولتی بوده است و این نام جزو اسامی خاص کاتبان و منشیان و صاحب منصبان درباری بوده است و لذا هر شنوند? صاحبنظر و اهل مطالعه و تحقیق با اندکی تأمل و دقت متوجه میشود که کلمه جولاهگان یک کلمه عادی و معمولی نیست و چنین کلمهای به سادگی در بین مردم رایج نشده و نمیشود.
اگر کلمه جُلهگون را با اسمهای دیگری که در زرقان و شهرهای دیگر وجود دارند مقایسه کنیم به وضوح به غیر عادی بودن آن پی میبریم. آخرین محل? زرقان که به محله حیدر مشهور است و این شهرت را از سردار بزرگی بنام حیدر زرقانی که جزو نزدیکان و یاوران لطفعلیخان زند بوده، گرفته است، نیز هنوز با اسم لهرا (با های غیر ملفوظ) یا لرها شناخته میشود، بدون شک این محل هم از زرقان و جُلهگون، جدا بوده و بعدها از دو طرف به محل? میان پیوستهاند. بررسی اسم محله حیدر یا لهرا به مراتب سادهتر از بررسی کلمه جُلهگون است و بررسی نام محله میان، اصلاً نیازی به تحقیق ندارد. به درستی معلوم نیست که لرها از چه زمانی به زرقان نقل مکان کردهاند ولی اشتراکات زبانی که امروزه بین لهجه زرقانی و لهجه لرهای فارس وجود دارد نشان میدهد که در زمانی نامشخص (که قابل تحقیق است) عدهای از لرهای کهکیلویه یا خرمآباد در این مکان ساکن شدهاند و محله لرها شکل گرفته و قبرستان «برده بسته» که نام آن نیز جزو مواریث فرهنگی بشمار میرود (و باید روی آن تحقیق شود) نیز محل دفن اموات آنها بوده است. محله دودج یا «دوده» نیز با همین قیاس میتواند سوژهای مناسب برای تحقیق باشد.
اگر بیشه لپویی و بیشه زرقان را در زمانهای قدیم به تصور درآوریم در مییابیم که چشماندازها و مناظر زیبائی در اطراف زرقان وجود داشته که هم برای شکار مناسب بودهاند و هم برای تفریح و تفرج مخصوصاً که این دو تالاب بزرگ قبل از احداث جاده و زهکشی در سالهای پرباران به هم وصل میشدهاند.
نکته آخر اینکه این مطالب نوشته شد تا نظر همشهریان عزیز به آن اضافه شود و هر کس هر اطلاعاتی برای تصحیح و تکمیل این مطالب دارد، در تدوین واقعی این کتاب ما را یاری رساند.
والسلام – محمد حسین صادقی – زرقان فارس
09176112253