قایق و فانوس
قایق کوچکی در اقیانوس
غرق در موج و ظلمت و کابوس
بی اراده ، بلازده ، بی تاب
چون پر کاه در دل گرداب
یک طرف ، کوسههای آدمخوار
یک طرف ، موج و تندر و رگبار
لحظهها مرگبار و بی پایان
طول هر لحظه : عمر یک انسان
نه شود بحر پر بلا آرام
نه شود شام بی ستاره تمام
مثل طوفان که میبرد یک برگ
گشته قایق اسیر دست مرگ
سرنشینش اگرچه دلخسته است
دل به یک یار بی نشان بسته است
زین سبب ، او ، امیدوارانه
مینماید تلاش ، جانانه
نه برای شکست اقیانوس
بلکه در پاسداری از فانوس
نیست فانوس او بجز امّید
به مددکار غیب ، بی تردید
آخرین رشته ی امیدش ، وصل
در دل لُجّهها ، فقط بر اصل
گر امیدش دمی گسسته شود
قایق عمر او شکسته شود
زنده ، آن سرنشین دریادل
به امید سپیده و ساحل
میشود گاه از تعب مدهوش
میرود روی موجها بر دوش
میکند زندهاش ولی امّید
میدمد در دلش حیات جدید
عاقبت آن امید معجزهگر
میشود منجیاش ز بحر خطر
چشم وامیکند، فتاده به خاک
روی شنهای ساحل نمناک
خفته او بین گوشماهیها
مانده در خاطرش، سیاهیها
قایقش ، واژگون ، کنار او
رفته در خاطرات ماسه فرو
آفتاب جزیره ، رؤیائی
هر پدیده در اوج زیبائی
آنچه داده به او دوباره حیات
بوده امّید روشنش به نجات
زندگی ظلمت است و اقیانوس
جسم و روح است قایق و فانوس
هرچه دل پرامیدتر باشد
روزگارش سپیدتر باشد
والسلام
محمد حسین صادقی
آبانماه 1395 - زرقان فارس
هوالجمیل
حسین، سر داده چون بهر خدایش
خدا ریزد دو عالم را به پایش
خدا با انبیا و اولیایش
عزادارند در ماتمسرایش
چو باشد حضرت حق، خونبهایش
به هر مجلس بُود صاحب عزایش
***
بُود پیوسته جاری فیض یزدان
به زیر قُبه ی شاه شهیدان
ندارد هیچ جائی گرچه رُجحان
به این شش گوشه ی ایثار و احسان
ولی هرجا به پا شد خیمههایش
بُود یک گوشه از صحن و سرایش
***
به هرجا هیئتی با قلب خسته
پی ذکر مصیبت، تکیه بسته
در آنجا مادر پهلو شکسته
میان سوگوارانش، نشسته
تشکر میکند در گریههایش
ز عُشاق حسین سر جدایش
***
هزاران شعله ی نفرین و لعنت
به جمع قاتلانش تا قیامت
به نزد حق، سلام و اشک امت
بُود با منتقم ، تجدید بیعت
که باشد وارث تیغ و لوایش
و باشد خیل شیعه، جانفدایش
***
بُود هر هیئتی هرجا عزادار
زده سنگر علیه هر ستمکار
که در اردوی سقای علمدار
کند مشق حماسه، مشق ایثار
و در هیهاتمِنَّاالذِلههایش
کند فریاد: حق اولیایش
***
به قربان حسین و کربلایش
که میسوزد دل عالم برایش
فدای عترت غم مبتلایش
که دیده بر فراز نی، نوایش
خداوندا به حق بچههایش
ببخشا عاشقان با وفایش
والسلام
محمد حسین صادقی - غلام
زرقان فارس – محرم 1438 – مهر 1395
هوالجمیل
آذرخشم من و از حادثه دم خواهم زد
مثل کابوس به خواب تو قدم خواهم زد
ای که بدخیمترین غده تاریخی تو
بر دل غاصب تو ، نقش عدم خواهم زد
من ز امواج سَراَندیب جنون مستترم
عشق فرمان بدهد، دهر به هم خواهم زد
یار عباس وفادار توام یا زینب
بر دل دشمن تو تیغ دو دَم خواهم زد
دشمن از حد گذراندهست جسارتهایش
مرگ او را به دو تکبیر رقم خواهم زد
تولههای سگ زنجیری امریکا را
ضربه، با پنجه شیران حرم خواهم زد
بر تن مرده مرداب حقوق بشری
موجی از پیکر دریای عجم خواهم زد
دست تقدیرم و با اذن خداوند جلیل
بر فراز حرم قدس، عَلم خواهم زد
والسلام
محمد حسین صادقی – غلام
زرقان فارس – 12/5/1395
http://yaali59.blogfa.com/post-192.aspx