هوالجمیل
ما غرق ثروتیم ؛ ولی ثروت نظام
این مردمند و همت آنها به اعتصام
خلقی که نیست در همه، عالم، مثالشان
خلقی که هست وارث اجلال و احتشام
خلقی که درک کرده خطرها و بسته است
لب را ز انتقاد و شکایت، علیالدوام
خلقی که خلق کرده حماسه به روزگار
اما طلب نکرده ز ایثار خود ، سهام
حرف امام و امت و رهبر فقط یکی است:
خدمت به خلق و هواداری از قیام
امت همیشه شاکر ایثار بوده است
پیوسته ، بُرده نام شهیدان، به احترام
اما نداده دست ارادت به دشمنان
زیرا که مانده در دل او عهد انتقام
دارد وطن به سینه بسی خاطرات تلخ
از اختلاس و فتنه و قول دروغ و خام
در انقلاب و جنگ، قلمهای نسل ما
بوده حماسهگوی همین عزم و انسجام
اکنون چرا به یاری امت کند درنگ؟
ما زنده ماندهایم برای همین پیام :
سرمایه ی نظام ، بُود اعتماد خلق
خلقی که هست مالک این میهن و نظام
بر اعتماد خلق، نزد ضربه خصم ما
ما ضربه خوردهایم ز خاصان بد مرام
والسلام
هوالجمیل
شکسته حرمت ایثار و این حکایت نیست
که بطن جامعه را غیر از این روایت نیست
در این ولایت پر نعمت و پر امنیت
که عشق خلق شریفش بجز «ولایت» نیست
چرا شراره ی تبعیض میکند غوغا
چرا به بسط عدالت، کمی عنایت نیست
چرا زمانه پر از اختلاس قارونهاست
که حرص و دزدی این دسته را نهایت نیست
به اوج رفته گروهی ز پلهی چپ و راست
که ویژهخواریشان کمتر از جنایت نیست
نه کمترند ز داعش، خوارج این قوم
که روح فاسدشان قابل هدایت نیست
به غیر فقر و گرانی و یأس و بیکاری
برای نسل جوان بسته ی حمایت نیست
به رغم آنهمه خدمت که صالحان کردند
چرا ز روح ادارات ما رضایت نیست
اگر که حق خودت را طلب کنی، بیشک
بجز سفارش و رشوه، گرهگشایت نیست
مگر که نیست همان مهد لالهها، این خاک؟
اگر که هست، چرا حرمت و رعایت نیست
پیام روح خدا و مرید جانبازش
بجز بصیرت و خدمت، بجز درایت نیست
اگرچه جنس غزل رازناک و رؤیائی است
زبان درد صریح است و با کنایت نیست
کلید دولت تدبیر ، معضلی نگشود
برای آتیه، این زُمره را کفایت نیست
والسلام
محمد حسین صادقی / آذر 95
برجام عبرت
با دشمنان، مدارا، هرگز روا نباشد
زیرا که دشمنان را، رحم و حیا نباشد
هرکس به دشمن خود مهر و وفا نماید
او را نصیب، از خصم، مهر و وفا نباشد
بر گرگ تیزدندان، هر کس کند ترحم
کارش به گوسفندان، غیر از جفا نباشد
ما اهل دین عشقیم اما برای دشمن
جز آیه ی اَشِدّاء ، ما را دوا نباشد
با دشمن ولایت مثل خودش عمل کن
با خصم، عشقبازی، امر خدا نباشد
دیو سفید، دیگر، در دهر کدخدا نیست
او غیر یک مترسک در عصر ما نباشد
در انقلاب و در جنگ، ما گردنش شکستیم
او زخم خورده از ما، فکر صفا نباشد
برجام، جز مدارا با دشمن وطن نیست
آن دشمنی که او را ، جز خون، غذا نباشد
باید دگر ببندد، دولت، دکان تدبیر
زیرا متاع او را ، دیگر ، بها نباشد
برجام غیر «عبرت» بر این وطن نیفزود
یعنی که تکیه بر خصم، غیر از خطا نباشد