هوالجمیل
سوغاتی از کهکشان
کودکم بر آب و صابون می دمید
صد حباب از هر دمش می شد پدید
کهکشانی از حباب رنگ رنگ
در فضا ، رقصنده می شد بی درنگ
حلقه ها یک یک شکوفا می شدند
در مداری منحنی ، وا می شدند
با نشاط و لذت و شور و شعف
کودکم پیوسته کف میزد به کف
با همان سرعت که او می آفرید
می شدند آن کهکشانها ناپدید
در مسیر بازی آب و هوا
ذهن من پاشیده می شد در فضا
بینهایت کهکشان مثل حباب
ریشه دارند از ازل در عرش آب
اینهمه سیاره ی زیبا و ناز
خلق می گردند و می میرند باز
با دمی آیند یک یک در وجود
در دمی دیگر فنا گردند زود
عمر آنها گرچه باشد بی حساب
در حقیقت، نیست بیش از یک حباب
سنجش ما ، در زمان پندار ماست
زین سبب اندیشه ی ما، در خطاست
سال و ماه و هفته و لیل و نهار
ظرف عمر ماست ، نی پروردگار
روز و شب از نور می آید پدید
سال ما ، در وهم می گردد جدید
گرچه باشد شمس ، معیار زمان
هست او خود نقطه ای در کهکشان
در قیاس کل هستی ، شمس ما
کرم شب تابی است در عمق فضا
گر که خواهی فاش ، عمر کهکشان
در کف صابون بِدَم چون کوکان
عمر ما نسبت به هستی ، هیچ نیست
پس هدف از خلقت این هیچ چیست؟
هیچ ، یعنی کل اسرار وجود
هیچ گشتن، هست معنای سجود
گر، به راز هیچ بودن پی بریم
همسفر در عرش با پیغمبریم
معنی الله اکبر ، در عمل
هست لذت بردن از راز ازل
بی زمانی ، حاصل این وحدت است
این رهائی ، منشأ هر لذت است
گر شوی در«بی زمانی» غوطه ور
می شوی از راز هستی با خبر
والسلام
محمد حسین صادقی
24 / 11 / 85
قم