سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هوالجمیل

مهمانسرای اهلبیت

نذر امام سجاد (ع)

مزد هر بیتی برای اهلبیت
هست بیتی در سرای اهلبیت
آن سرا باشد بهشت جاودان
یا همان صحن و سرای اهلبیت
قدر آنها از بهشت افزون تر است
چون بنا گشته برای اهلبیت
گر صفائی هست در خلد برین
هست تنها از صفای اهلبیت
برتر از عمر ابد در جنت است
لحظه ای تحت لوای اهلبیت
فاش گویم گشته ای  مثل خدا
گر تو هم داری ولای اهلبیت
حق تعالی از محبت ریخته
هر دو عالم را به پای اهلبیت
عشقِ خود را با جنان سودا مکن
کن تو سودا با خدای اهلبیت
باش مانند سبکبالان عرش
چون کبوتر در هوای اهلبیت
گر که شعری گفته ای در مدحشان
یا شنیدی در عزای اهلبیت
صاحب یک خانه هستی در بهشت
مطمئن شو بر عطای اهلبیت
تا زمانی خانۀ تو مال توست
کاندر آن باشی گدای اهلبیت
در گدائی ها  به کم قانع مشو
کن طلب تنها رضای اهلبیت
گر شوی خارج ز بیتت ، گشته ای
خارج از دولتسرای اهلبیت
گر که بگریزی ز بیت خویشتن
بیت می ماند برای اهلبیت
تا ابد مهمان پذیری می کند
بی تو ، آن مهمانسرای اهلبیت
آزمایش می شود در روزگار
هر دلی شد مبتلای اهلبیت
می شود تقسیم در اهل ولا
ذره هائی از بلای اهلبیت
هست مفتاح تمام مشکلات
در یدِ مشکل گشای اهلبیت
خانۀ مولا بُود بیت (غلام)
از کجا بهتر سرای اهلبیت؟

والسلام
مصادف با شب شهادت امام زین العابدین(ع)
محمد حسین صادقی (غلام)
قم - 25 / 11 / 85



هوالجمیل
چهار شعر یادگار دوران فراموش شده ی دفاع مقدس

1
مزامیر سبز
تقدیم به تمام جانبازان سرفراز ایران اسلامی و جانبازان رشید شهرم زرقان
 بخصوص سید محمد جواد بهارلو وحاج محمد نعمت اللهی
به ساحل زدی روح دریائی ات را
 به هامون فکندی توانائی ات را
فرا خوانده ام کوه و دریا و جنگل   
 که شاید کنم وصف ، زیبائی ات را
صبوری چو کوه و وسیعی چو دریا
و جنگل سروده است خضرائی ات را
دماوند تصویر کرده است زیبا
غرور سپید تماشائی ات را
شب عشقبازی چه دیدی که دادی
به سودای یک جلوه، بینائی ات را
کجا جا نهادی به هنگام مستی
دو بازو و مهر شناسائی ات را
نهادی به جا دست و جاوید کردی
به خمخانه پیمانه پیمائی ات را
نهادی زمین ، دست و پاگیر پا را
ستاندی پر و بال پویائی ات را
ملائک ز نو سجده کردندت آن شب
که دیدند مستی و شیدائی ات را
شبی جانگزاتر از آن شب ندیدم
که دیدم وداع مصلائی ات را
جماران ، تلاوت نموده است ، شیوا
حدیث جدائی و تنهائی ات را
چه سان وصف گویم، چگونه سرایم
من ناشکیبا شکیبائی ات را
تو خود با حضور صبورت سرودی
مزامیر سبز اهورائی ات را
پراکنده ای در کویر وجودم
شمیم گلستان رؤیائی ات را
تو دیروزمان زنده کردی و فردا
به ما بذل کن لطف فردائی ات را
تو فریاد سرخ دفاعی هماره
ستوده است رهبر توانائی ات را
تبردارها حک نمودند بردل
وفاداری و عشق و برنائی ات را
فدای افقهای بارانی تو
به ما هم بنوشان گوارائی ات را
بمیرم ، نبینم پریشانی تو
بمان تا ببینم شکوفائی ات را

والسلام - صادقی - زرقان - 1366

2
اشک فانوس
تقدیم به خانواده های محترم جانبازان

عشق ، عاشق به وفاداری تان
صبر ، بیتاب ز غمخواری تان
زینت جنگل ایثار شده است
طاقت سبز سپیداری تان
روشنی بخش شب بی سحر است
بال پروانهء بیداری تان
ضربه ، اول به دل خویش زدید
در شگفتم ز تبرداری تان
دشت در دشت ظفر می روید
صبح فردا ز مددکاری تان
سوز و ساز دلتان نیست عجیب
زینب آموخت پرستاری تان

والسلام - صادقی - زرقان - 1365

3
عطر فجر
بمناسبت میلاد امام حسین (ع) تقدیم به تمام رزمندگان و ایثارگران وطنم
بخصوص شهدا و ایثارگران زرقان و برادرم ابوالفضل

تو ، گویاترین واژهء عشق و شوری
تو زیبا ترین مشعل شهر نوری
تو در یورش تند باد حوادث
چو کوه مقاوم شجاع و صبوری
تو چون سرو آزادهء تنگدستی
که رسواگر زرّ و تزویر و زوری
تو، حیدر صفت ، شیر میدان رزمی
و در بزم دل همچو موسای طوری
تو از شوقِ دریا شدن ، موج گشتن
چو رودی که از ننگِ ماندن به دوری
نباشد عجب گر جوانمرد و گردی
که تو پوریای ولی را چو پوری
تو آن مرشد عادلی را مریدی
که راضی ندارد تجاوز به موری
تو خوشبو به عطر دل انگیز فجری
از آن رو که سرمست جام حضوری
تو همچون شهاب درخشان فتحی
که پیوسته در ذهن ظلمت ، خطوری
تو آن شیر یورش برِ یکه تازی
که در بیشه های خطر نوظهوری
تو شیواترین شعر دیوان جنگی
که لبریز نظم و پیام و شعوری
تو چون پرچم سبز و سرخ و سفیدی
که هم  باعث عزت و هم غروری
تو آن نجم نورانی ِ شب زدائی
که هر شب انیس دلم تا سحوری
چه خوش یمن مولودی و نام سرخی
سزد اینچنین سروری را سُروری
تو سلطان قلب (غلامی) هماره
اگر در سفر یا که نزدیک و دوری

والسلام - صادقی - زرقان - 1365

4
سواران

برتوسن رهوار نشستند سواران
از پیچ و خم بادیه رستند سواران
در حجم سیاه خفقان با لب تکبیر
مهر لب فریاد شکستند سواران
استاد خطر تا در مکتب بگشائید
در مکتب استاد نشستند سواران
در عرصهء دریای پرآشوب حوادث
گرداب صفت ، سرخوش و مستند سواران
سیلاب عداوت چو روان گشت ز هر سو
چون سد ، ره سیلاب ببستند سواران
لب تشنه به دنبال می سرخ شهادت
از بهر طلب ، جام به دستند سواران
در ورطهء جانبازی و ایثار و اسارت
در راه تو ، پیمان نشکستند سواران
ازبس که در این دهر پر از حیله غریبند
انگار فقط خاطره هستند سواران
حق جلوه نموده ست در آئین شهادت
زینروست که آئینه پرستند سواران

صادقی-1365

 



 

هوالجمیل

سوغاتی از کهکشان

کودکم بر آب و صابون می دمید
صد حباب از هر دمش می شد پدید

کهکشانی از حباب رنگ رنگ
در فضا ، رقصنده می شد بی درنگ

حلقه ها یک یک شکوفا می شدند
در مداری منحنی ، وا می شدند

با نشاط و لذت و شور و شعف
کودکم پیوسته کف میزد به کف

با همان سرعت که او می آفرید
می شدند آن کهکشانها ناپدید

در مسیر بازی آب و هوا
ذهن من پاشیده می شد در فضا

بینهایت کهکشان مثل حباب
ریشه دارند از ازل در عرش آب

اینهمه سیاره ی زیبا و ناز
خلق می گردند و می میرند باز

با دمی آیند یک یک در وجود
در دمی دیگر فنا گردند زود

عمر آنها گرچه باشد بی حساب
در حقیقت، نیست بیش از یک حباب

سنجش ما ، در زمان پندار ماست
زین سبب اندیشه ی ما، در خطاست

سال و ماه و هفته و لیل و نهار
ظرف عمر ماست ، نی پروردگار

روز و شب از نور می آید پدید
سال ما ، در وهم می گردد جدید

گرچه باشد شمس ، معیار زمان
هست او خود نقطه ای در کهکشان

در قیاس کل هستی ، شمس ما
کرم شب تابی است در عمق فضا

گر که خواهی فاش ، عمر کهکشان
در کف صابون بِدَم چون کوکان

عمر ما نسبت به هستی ، هیچ نیست
پس هدف از خلقت این هیچ چیست؟

هیچ ، یعنی کل اسرار وجود
هیچ گشتن، هست معنای سجود

گر، به راز هیچ بودن پی بریم
همسفر در عرش با پیغمبریم

معنی الله اکبر ، در عمل
هست لذت بردن از راز ازل

بی زمانی ، حاصل این وحدت است
این رهائی ، منشأ هر لذت است

گر شوی در«بی زمانی» غوطه ور
می شوی از راز هستی با خبر

والسلام
محمد حسین صادقی
24 / 11 / 85
قم



   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
یا امام حسن مجتبی اشفع لنا عندالله
پیوندکهای ثمردار و آرامبخش
لزوم اتحاد مسلمین و داشتن حق وتو در سازمان ملل
[عناوین آرشیوشده]